برهان نظم
در حدیثی از امیر المومنین نقل شده است: من خدایی که ندیده باشم را نمی پرستم.
و نیز فرموده اند: در هیچ چیز نگاه نکردم مگر آنکه خدا را قبل از آن ، همراه آن و پیش از آن دیدم
من با دیدن این کلیپ متوجه خدا بینی حضرت امیر شدم.
در حدیثی از امیر المومنین نقل شده است: من خدایی که ندیده باشم را نمی پرستم.
و نیز فرموده اند: در هیچ چیز نگاه نکردم مگر آنکه خدا را قبل از آن ، همراه آن و پیش از آن دیدم
من با دیدن این کلیپ متوجه خدا بینی حضرت امیر شدم.
از امام کاظم علیهالسلام آمده است که:
عمروبن عبید بصری بر (پدرم) امام صادق علیهالسلام در آمد. همین که سلام کرد و نشست، این آیه را تلاوت کرد: «وَ الَّذینَ یجْتَنِبُونَ کَبائِرَ اْلإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ» و آنگاه از خواندن بقیه آیه خودداری کرد. امام صادق علیهالسلام پرسید: چرا سکوت کردی؟ گفت: دوست دارم اول گناهان کبیره را از نظر قرآن کریم بشناسم. حضرت فرمود: عیبی ندارد. ای عمرو! بزرگترین کبایر عبارت است از:
1. شرک به خدای تعالی است، به دلیل این کلام خدای عزوجل که میفرماید: «إِنَّ اللّهَ لا یغْفِرُ أَنْ یشْرَکَ بِهِ»، و این آیه که میفرماید: «إِنَّهُ مَنْ یشْرِکْ بِاللّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللّهُ عَلَیهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْواهُ النّارُ وَ ما لِلظّالِمینَ مِنْ أَنْصارٍ» مائده/72 ؛ و کسی که به خدا شرک بورزد، خدا بهشت را بر او حرام کرده و جایگاهش آتش است).
از دیگر گناهان کبیره، قتل نفس است (یعنی کشتن انسانی که خدای تعالی
ریختن خون او را جایز ندانسته و در نتیجه بدون حق نباید کشته شود) و درباره این گناه فرموده: «وَ مَنْ یقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِدًا فیها» و کسی که مؤمنی را عمداً به قتل برساند، کیفرش جهنم است؛ در حالیکه همیشه در آن خواهد بود
2. و بعد از شرک به خدای تعالی، نومیدی از رحمت او است؛ چون در این باره فرموده:«إِنَّهُ لا ییأَسُ مِنْ رَوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُونَ» یوسف/87؛ و از رحمت خدا مایوس نمیشوند، مگر مردم کافر.
3. و سپس ایمنی از مکر خدای تعالی است؛ چون خدای تعالی او را خاسر و زیانکار خوانده و فرموده «فَلا یأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ» اعراف/99 .
4. یکی دیگر از گناهان کبیرهای که در قرآن آمده، عقوق والدین است و خداوند که عاق والدین را جبار و شقی نامیده و از قول عیسی علیهالسلام نقل کرده که فرمود: «وَ بَرًّا بِوالِدَتی وَ لَمْ یجْعَلْنی جَبّارًا شَقِیا» مریم/32؛ خدا مرا در برابر مادرم نیکوکار کرده، و مرا جبار و شقی قرار نداد.
5. از دیگر گناهان کبیره، قتل نفس است (یعنی کشتن انسانی که خدای تعالی ریختن خون او را جایز ندانسته و در نتیجه بدون حق نباید کشته شود) و درباره این گناه فرموده: «وَ مَنْ یقْتُلْ مُؤْمِنًا مُتَعَمِّدًا فَجَزاؤُهُ جَهَنَّمُ خالِدًا فیها» نساء/93؛ و کسی که مؤمنی را عمداً به قتل برساند، کیفرش جهنم است؛ در حالیکه همیشه در آن خواهد بود .
از گناهان کبیره جادوگری (سحر) است؛ چون خدای تعالی درباره آن فرموده: «وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی اْلآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ» ساحران به خوبی میدانند کسی که سحر را بر کتاب خدا ترجیح دهد، در آخرت نصیبی ندارد
6. نسبت زنا به زنان بیگناه دادن که خدای تعالی درباره این گناه فرموده: «إِنَّ الَّذینَ یرْمُونَ الْمُحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَ اْلآخِرَةِ وَ لَهُمْ عَذابٌ عَظیمٌ» نور/23 ؛ کسانی که زنان مؤمن پاکدامن و از همه جا بی خبر را تهمت زنا میزنند، در دنیا و آخرت لعنت شدهاند و عذابی عظیم دارند.
7. گناه کبیره دیگر، خوردن مال یتیم است؛ چون قرآن کریم دربارهاش میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ یأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیتامى ظُلْمًا» نساء/10؛ کسانی که اموال یتیمان را به ظلم میخورند، جز این نیست که آتش در شکم خود میکنند.
8. گناه کبیره دیگر، فرار از جنگ است؛ چون خدای تعالی درباره آن میفرماید:«وَ مَنْ یوَلِّهِمْ یوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلاّ مُتَحَرِّفًا لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیزًا إِلى فِئَةٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصیرُ» انفال/16؛ و کسی که پشت به دشمن کند، بدون اینکه بخواهد حیله جنگی به کار برد، و یا به جمعیتی بپیوندد تا او را کمک کنند، با خشم خدا روبهرو شود، و چنین کسی جای در دوزخ دارد که چه بد سرانجامی است.
9. ربا خواری که خدای تعالی درباره آن فرموده: «الَّذینَ یأْکُلُونَ الرِّبا لا یقُومُونَ إِلاّ کَما یقُومُ الَّذی یتَخَبَّطُهُ الشَّیطانُ مِنَ الْمَسِّ» بقره/275؛ (آنها که ربا میخورند از جای بر نمیخیزند، مگر مثل کسی که شیطان با تماس خود مُخْبِطش کرده است. و نیز درباره رباخواران فرموده: «فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللّهِ وَ رَسُولِهِ» بقره/279؛ حال اگر باز هم از این عمل دست بردار نیستید، اعلام جنگ با خدا و رسولش دهید.
دیگری سوگند دروغ است؛ چون خدای تعالی درباره آن میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ یشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَ ایمانِهِمْ ثَمَنًا قَلیلاً أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی اْلآخِرَةِ» مسلماً کسانی که با عهد خدا و سوگندهاشان بهایی اندک را به دست میآوردند، اینان در آخرت هیچ بهرهای ندارند
10. از گناهان کبیره جادوگری (سحر) است؛ چون خدای تعالی درباره آن فرموده: «وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی اْلآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ» بقره/102؛ ساحران به خوبی میدانند کسی که سحر را بر کتاب خدا ترجیح دهد، در آخرت نصیبی ندارد.
11. یکی دیگر از گناهان کبیره زنا است؛ زیرا خدای تعالی میفرماید: «وَ مَنْ یفْعَلْ ذلِکَ یلْقَ أَثامًا ، یضاعَفْ لَهُ الْعَذابُ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ یخْلُدْ فیه مُهانًا» فرقان/68 ـ 69؛ و کسی که این گناه را مرتکب شود، با عقوبتی روبهرو خواهد شد و روز قیامت عذاب برای او مضاعف گشته، با ذلت در آن جاودانه خواهد زیست.
12. دیگری سوگند دروغ است؛ چون خدای تعالی درباره آن میفرماید: «إِنَّ الَّذینَ یشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَ ایمانِهِمْ ثَمَنًا قَلیلاً أُولئِکَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی اْلآخِرَةِ» آل عمران/77؛ مسلماً کسانی که با عهد خدا و سوگندهاشان بهایی اندک را به دست میآوردند، اینان در آخرت هیچ بهرهای ندارند.
13.غلول؛ یعنی دزدیدن از غنیمت است که خدای تعالی درباره آن فرمود: «وَ مَنْ یغْلُلْ یأْتِ بِما غَلَّ یوْمَ الْقِیامَةِ» آل عمران/161؛ و کسی که از غنیمت بدزدد و در آن خیانت کند، روز قیامت با همان خیانتش می آید.
14. ندادن زکات واجب؛ چون خدای سبحان درباره آن میفرماید: «یوْمَ یحْمى عَلَیها فی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوى بِها جِباهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ» توبه/35؛ روزی که بر آن گنجینهها در آتش جهنم میدمند تا سرخ شود، آنگاه با همان پولها پیشانی و پشت و پهلویشان را داغ میزنند.
15. شهادت دروغ و کتمان شهادت است؛ چون خدای فرموده: «وَ مَنْ یکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ » بقره/283؛ و کسیکه شهادت را کتمان کند، قلبش گنهکار است.
16. شرب خمر و میگساری؛ زیرا خدای تعالی آنرا معادل بت پرستی قرار داده است.
17. ترک نماز عمداً.
18. ترک هر عملی که خدای تعالی آن را واجب کرده؛ به دلیل اینکه رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمود: کسی که نماز را عمداً ترک کند، ذمه خدا و ذمه رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم از او بری و بیزار است.
19. قطع رحم؛ زیرا خدای تعالی فرموده: «أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدّارِ» رعد/25؛ اینان مشمول لعنت خدایند، و منزل بد که (همان دوزخ) است از آن ایشان است.
عمروبنعبید از نزد امام صادق علیهالسلام بیرون میشد، در حالی که صدایش به گریه بلند بود، و میگفت: هلاک شد هر کس که به رای خود فتوا داد، و با شما ـ اهل بیت رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم در فضیلت و علم معارضه کرد.
منبع:من وحی القرآن، ج7 ،ص 209ـ210؛
مجمع البیان، ج 3 ،ص 62؛
از روایات نقل شده از اهل بیت علیهم السلام در این باره، چنین استفاده می شود که تفاوت معنا مربوط به تعلق رحمت است. در صفت رحمانیت ، رحمت خداوند به همه مخلوقات از جمله انسانهای مومن و کافر و نیز غیر انسانها تعلق می گیرد اما در صفت رحیمیت، رحمت الهی ویژه ی انسان مومن است و نه تنها غیر انسان را در بر نمی گیرد که حتی شامل غیر مؤمنین نیز نمی شود. این حالت هم در دنیا و هم در آخرت، جریان دارد و در برخی از دعاها نیز بدان اشاره رفته است.
سوال:
در مورد امتحانات الهی در فراز و نشیب های دنیا، علل مختلفی، از جمله خالص شدن افراد و به فعلیّت رساندنِ بالقوّه ها ذکر شده که در آیات 140 تا 142 سوره آل عمران اشاره شده. امّا در همین آیات، صریحاً آمده که “لیعلم الله الذّین آمنو” و نیز “یعلهم الله الذّین جاهدوا” که صریحاً می گوید: تا خدا آنان را که ایمان آورده و جهاد کردند را بشناسد! این چگونه با این اعتقاد که خداوند همه چیز را می داند جور در می آید؟
پاسخ:
همانگونه که شما اشاره کردهاید، خداوند، عالم مطلق است؛ او ظاهر و باطن هر آنچه بوده هست و خواهد آمد را میداند و هیچ چیز بر او پوشیده نیست. این باور، از اعتقادات یقینی هر مسلمان است که عقل و نقل بر آن تاکید فراوان دارند ولذا به هیچ وجه، خدشه پذیر نیست. از این رو، در مواردی که در ظاهر به نظر میرسد با این عقیده سازگاری ندارد، لازم است با تامل بیشتر، معنای واقعی آن موارد را دریافت. راه دریافت معانی حقیقی قرآن، مراجعه به تفاسیر قرآن است؛ تفاسیری که با استفاده از سایر آیات قرآن و نیز احادیث معصومین سلام الله علیها به تبیین آیات می پردازند.
در ذیل آیات مورد سوال شما و نیز در موارد دیگری از قرآن که مشابه این تعبیر وجود دارد، مفسران به طرح سوال شما و پاسخ آن پرداختهاند و به این سوال، پاسخهای مختلفی داده اند که ما پاسخ دو تفسیر معروف المیزان و نمونه را برایتان نقل میکنیم:
الف – مفسر بزرگ قرآن، علامه طباطبایی، در ذیل آیه 140 سوره آل عمران، عالمانه به این سوال پاسخ میدهند. پاسخ ایشان با کمی توضیح چنین است.
«لیعلم» در آیه مذکور به این معنا نیست که خداوند چیزی رانمیدانسته و الان با امتحان بندگان میخواهند آنرا بداند بلکه در واقع در اینجا به معنای اظهار کردن و آشکار ساختن است یعنی خداوند بندگان را امتحان میکند تا ایمان مومنان که تا بحال مخفی و پنهان بود، آشکار شود.
توضیح بیشتر این که: علم خداوند به حوادث و اشیاء خارجی و از جمله ایمان مومنین همان وجود آن حوادث و اشیا در خارج است چرا که نفس وجود اشیا برای خداوند معلوم است نه اینکه همانند ما انسانها، صورتی از آن اشیا برای خداوند معلوم باشد. پس خداوند به خود وجود اشیا علم دارد نه صورت آنها، حال که علم خداوند به اشیا خارجی، عین وجود آنها در خارج است در نتیجه وقتی خداوند بخواهد به چیزی عالم شود؛ او را خلق می کند پس اراده دانستن در خداوند عبارت است از اراده ایجاد کردن و چون در جمله مورد بحث، مومنین را موجود و محقق گرفته است و آنها بالفعل در خارج وجود دارند لذا در ایه محل بحث علم خداوند به مومنان به معنای ظهور ایمان آنها در خارج خواهد بود.
خلاصه آنکه «لیعلم» در آیه مذکور به معنای «لیظهر» است یعنی «. . . تا خداوند کسانی را که ایمان آورده اند، آشکار سازد». [i]
ب: تفسیر نمونه نیز اینگونه به جواب این سوال پرداخته است:
«. . . ] این تعبیر [ به این معنی نیست که خداوند چیزی را نمی دانسته و سپس از آن آگاه شده است بلکه مراد همان تحقق و عینیت پیدا کردن این واقعیتهاست.
توضیح اینکه: خداوند، از ازل، از همه حوادث و موجودات آگاه بوده است هر چند آنها تدریجا به وجود میآیند، بنابراین حدوث حوادث و موجودات، چیزی بر علم و دانش او نمیافزاید بلکه آنچه قبلا میدانسته به این ترتیب پیاده میشود و به این میماند که شخص معماری، نقشه ساختمانی را طرح کند و از تمام جزئیات آن قبل از وجودش، آگاه باشد و سپس آن نقشه را تدریجا پیاده کند، هنگامی که معمار مذکور، تصمیم به پیاده کردن قسمتی از نقشه ساختمان می گیرد، می گوید «این کار را به خاطر این می کنم تا آنچه را در نظر داشتهام ببینم» یعنی میخواهم نقشه عملی خود را به جامعه «عمل » بپوشانم بدون شک علم خدا با بشر تفاوت بسیار دارد؛ منظور، ذکر مثالی برای روشن شدن بحث است)» [ii]
خلاصه پاسخ مذکور، این است که «لیعلم» به این معنی نیست که خداوند آنچه را نمیدانسته، بداند بلکه مراد آن است که چیزی را که میدانسته، به فعلیت و تحقق برسد و در خارج، وجود پیدا کند.